وزیر محترم جهاد کشاورزی
با سلام؛
فریاد نان از حنجرهی زمین: روایت درد کشاورزان ایران
ما، کشاورزان این دیاریم؛ دستانی پینهبسته و قامتی خمیده از رنج سالها کار بر خاک. زندگی ما نه به ساعت اداری محدود است و نه به امنیت حقوق ثابت. ما نه کارمندیم که هر ماه منتظر افزایش حقوق باشیم و نه تاجری که بتواند قیمت کالایش را هر روز بالا ببرد. هستی ما، گرهخورده به آسمان و زمین، به هر دانه بذر و هر خوشه گندم و به نگاهی که همیشه نگران محصول است.
این روزها، خبر از افزایش ۲۰ تا ۳۵ درصدی حقوق کارمندان و بیش از ۳۵ درصدی حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳ به گوش میرسد. اما این واژهی "افزایش"، برای ما کشاورزان، طنزی تلخ و گزنده است. ما، با هزار امید و پشتکار، در سال زراعی گذشته (۱۴۰۲-۱۴۰۳) گندم کاشتیم، پروراندیم و درو کردیم. همان گندمی که قوت غالب و نان سفرهی همین مردم ایران شد. اما شگفتا که با گذشت بیش از یک ماه از تحویل محصولمان به سیلوهای دولتی، حتی یک ریال از بهای آن را دریافت نکردهایم! حاصل یک سال زحمت ما، به گروگان رفته است.
حال آنکه قیمت خرید تضمینی گندم معمولی، تنها کیلویی ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان تعیین شده است. آیا این افزایش ناچیز در قیاس با سالیان پیشین، توان جبران هزینههای سرسامآور کود، بذر، سم، آب، برق، اجرت کارگر و استهلاک ادوات کشاورزی را دارد؟ آیا با این بهای اندک و بدون پرداخت به موقع، میتوانیم به ادامهی حیات و پیشهی کشاورزی امید بندیم؟ در حالی که اژدهای تورم سر برآورده و هر روز بر قیمتها میافزاید، ما کشاورزان باید با درآمد سال گذشته - آن هم در صورت پرداخت! - روزگار بگذرانیم.
ما از سپیدهدم تا غروب، زیر آفتاب سوزان تابستان و سرمای استخوانسوز زمستان، جانفشانی میکنیم تا لقمهای نان حلال بر سر سفرهی ملت بنشیند. اما وقتی نوبت به حق خودمان میرسد، گویی صدای ما در میان هیاهوی شهرها گم میشود. بهای گندممان را ماهها بعد و آن هم در چندین مرحله پرداخت میکنند؛ در حالی که هزینههای زندگی ما لحظهای متوقف نمیشود و نیازهای فرزندانمان انتظار نمیکشد.
آیا رواست که کودک کشاورز، گرسنه بماند؟ آیا شایسته است که کشاورز، شرمسار زن و فرزندش شود؟ این کجای عدل و انصاف است؟
ما از مسئولین محترم تقاضا داریم:
- پرداخت فوری و کامل کلیه مطالبات معوقهی گندمکاران (محصول سال زراعی ۱۴۰۲-۱۴۰۳).
- بازنگری عادلانه در قیمت خرید تضمینی گندم برای سال زراعی جاری و آتی، به گونهای که متناسب با هزینههای واقعی تولید و نرخ تورم حاکم بر جامعه باشد.
کشاورز، ستون فقرات اقتصاد این سرزمین است. اگر کشاورز نباشد، نانی هم برای کسی نخواهد بود. صدای ما، پژواک ندای زمین و فریاد نان است. آیا گوشی شنوا و قلبی بیدار هست که این فریاد را بشنود؟