استاندار محترم استان چهارمحال و بختیاری
فرماندار محترم شهرستان لردگان
با درود و احترام؛
اخیراً شایعاتی مبنی بر مکانیابی و پیشنهاد واگذاری بخشهایی از بکرترین و متراکمترین پوشش جنگلی بلوط گِهمال که خود بخشی از مهمترین رویشگاههای گونههای ارزشمند بومسازگان زاگرسجان است، بهمنظور اسکان و جابجایی روستاهای واقع در آبگیر سد و نیروگاه خرسان ۳ منتشر شده است. یادآوری نکاتی چند در خصوص این تصمیم نابخردانه مشاور طرح و شرکت منابع آب و نیروی ایران (مجری سد خرسان ۳) ضروری است که رعایت آنها را به صلاح دولت و بیتالمال میدانیم:
۱. ارزش اکولوژیک منطقه
جنگلهای بلوط گَهمال از غنیترین زیستبومهای زاگرسجان بوده و ساکنان بومی این ناحیه همواره در چارچوب همزیستی پایدار، پاسدار این سرمایه طبیعی ارزشمند بودهاند. هرگونه دخل و تصرف در این عرصهها منجر به از دست رفتن سرمایههای طبیعی غیرقابلبازگشت و ایجاد مخاطرات جدی زیستمحیطی خواهد شد.
۲. تعارض با اصول توسعه پایدار
واگذاری اراضی جنگلی برای بارگذاری جمعیت و ایجاد سکونتگاه جدید، نهتنها مغایر سیاستهای کلان حفاظت از منابع طبیعی است، بلکه پیامدهای زیستمحیطی و اجتماعی گستردهای در پی خواهد داشت:
۲-۱. طرحهایی با چنین ماهیتی، این ذهنیت نگرانکننده را ایجاد میکند که یا درک درستی از نقش سکونتگاه و الزامات توسعه پایدار وجود ندارد یا منافع گروهی خاص و نه ساکنان ناگزیر از جابجایی در اولویت قرار گرفته است.
۲-۲. تجربههای تلخ شهرکهای فجر و هجرت در جوار شهر لردگان نشان داده که بیتوجهی به اصول توسعه پایدار و انتخاب مکانهای نامناسب، منجر به فقر، حاشیهنشینی، چالشهای فرهنگی-اجتماعی و حتی تخریب محیطزیست شده است؛ از جمله:
- تجاوز به حریمهای زیستمحیطی تنها شهرک صنعتی جنوب استان و حتی ورود و تصرف بخشی از عرصه آن برای آرامستان این کانون جمعیتی
- تصرف معبر و حریم عبور تأسیسات چهارخطه محور اصفهان- چهارمحال و بختیاری- خوزستان توسط جوامع محلی و ایجاد معارضات متعدد برای این کریدور مهم و شریان مواصلاتی حیاتی کشور که منجر به جابهجایی مسیر دوخطه رفت آن به شمال این سکونتگاه ناکارآمد و خراش سینه آسجَم و از بین بردن هزاران درخت بلوط، بنه، سیسه، بادام و... و انباشتی از هزاران مترمکعب خاک و آوار آن بر پهنههای جنگلی محل دپوی آن
این شواهد تأییدی است بر پیامدهای مخرب تصمیمگیریهای غیرکارشناسی در گذشته.
۲-۳. در مکانیابی پیشنهادی فعلی، به وضعیت اشتغال، دامداری، منابع معیشتی و فرصتهای آینده ساکنان توجهی نشده است. اگر چنین ملاحظهای وجود داشت، منطقی بود که نزدیکترین عرصه به سکونتگاه فعلی ایشان انتخاب میشد تا بهرهمندی از مزیتهای پس از آبگیری (گردشگری، پرورش ماهی در قفس، باغات شیبدار، ورزشهای آبی و...) همچنان برای این جوامع ممکن باشد. این امر این نگرانی را ایجاد میکند که شاید تلاشهایی برای محروم کردن این ساکنان از منافع آتی سد در میان باشد.
۳. راهحلهای جایگزین
۳-۱. مطابق مطالعات فنی و تجربیات مشابه، امکان مکانیابی در اراضی غیرجنگلی پیرامون آبگیر سد (از منتهیالیه ضلع شرقی شهر سردشت تا گردنه دلی–آبزیر) کاملاً وجود دارد و میتواند از تحمیل خسارتهای جبرانناپذیر جلوگیری کند.
۳-۲. اساس ایجاد سکونتگاههای ناکارآمد شهرک فجر و هجرت در گذشته نیز جابجایی روستاهای در معرض خطر همین طرح بوده است. بخش عمده ساکنان فعلی این روستاها مالکیت رسمی در همان شهرکها دارند و اسناد آن در دستگاههای اجرایی موجود است. بنابراین کارفرمای سد میباید با واقعبینی و بهجای فرافکنی، نسبت به تملک و پرداخت بهای املاک و مستحدثات اقدام نموده و از تکرار طرحهای مغایر با اصول توسعه پایدار خودداری کند.
۴. مسئولیت حقوقی و مالی
هرگونه تخریب اراضی جنگلی، بهویژه در شرایط بحرانی آبوهوایی و محیطزیستی کشور، تبعات حقوقی و مالی سنگینی در آینده بر دولت تحمیل خواهد کرد. طبیعی است که تصمیمگیران باید پاسخگوی این پیامدها باشند.
جمعی از فعالان و دغدغهمندان زیستمحیطی و اهالی روستاهای دهنو میلاس علیا و سفلی، تلماران و میلاس اصلی
