وزیر محترم میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی
جناب آقای دکتر صالحی امیری
سلام
اصفهان، ای شهر هزار رنگ، ای فیروزهای قصهٔ معماری، چگونه روایت کنیم حال و روز پریشانت را؟ از کدام درد بگوییم که جانت را میخراشد؟ از ترکهایی که بر رخسار زیبایت مینشینند یا از ستونهایی که از ریشه سست میشوند؟ اصفهان، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند گوشهایی است که بشنوند، چشمهایی که ببینند و دستهایی که چاره کنند.
داستان اصفهان، دیگر تنها حکایت خشکی زایندهرود و بیمهری انسان نیست. اینبار، خود خاک است که فریاد میزند، زیر پاهایمان میلرزد و میراث چندصدساله را با هر نشست، عمیقتر در آغوش میکشد. «فرونشست» نام این قاتل خاموش است؛ خزندهای نامرئی که با سرعتی هولناک، هر روز بخشی از قلب تپندهٔ تاریخ این سرزمین را میبلعد. کارشناسان میگویند: تا یک دههٔ دیگر، شاید دیگر «نصف جهان»ی نباشد که به آن بالید؛ تنها خاطرهای خواهد ماند از شکوهی که میتوانست باشد، اما نبود.
ما در نقطهٔ عطفی تاریخی ایستادهایم. میتوانیم تماشاچی باشیم و نظارهگر سقوط اصفهان، یا میتوانیم فریاد اصفهان را بشنویم و دست به کار شویم.
زمان برای پشیمانی دیر است، اما برای اقدام هنوز دیر نیست. تشکیل «ستاد ویژهٔ نجات آثار تاریخی اصفهان» با اختیارات کامل، تزریق اضطراری بودجه و دوغاب به رگهای بیجان بناها، ممنوعیت حفر چاههای غیرمجاز در اطراف آثار و مهمتر از همه احیای زایندهرود، این شریان حیاتی شهر، دیگر یک درخواست نیست؛ یک فریاد است، فریادی از عمق خاک.
اصفهان فقط یک شهر نیست؛ اصفهان بخشی از روح جمعی یک ملت است. اگر امروز دست روی دست بگذاریم، فردا باید به نسلهای آینده توضیح دهیم که چرا «نصف جهان» از دست رفت و ما فقط نظارهگر بودیم.
باید کاری کرد، همین امروز، قبل از آنکه خاک هم دیگر رمقی برای فریاد زدن نداشته باشد.